Select Language گاهی باید فروریخته شوی برای بنای جدید.
کلبه محبت

 

چادر خال سپید مادربزرگ
خالهایش سیاه شد بس که در اوج گرمای
تابستان...زیر درخت شاه توت کهنسال
بستیم...تا توت های درشت و آبدار بر
آغوشش بغلتند... مبادا که تن نرم و لطیفشان
غرقه ی گرد و غبار بستر پایین پاشنه ی
پیر استوار (درخت) شود...
هنوز غریو هلهله ی شاد کودکان
هم سالم در گوشم پژواک میکند
از شادی دیدن حجم انبوه شاه توت ها
ودر ذهنم تصویر میشوند
زبانهایی که لب ها را تر میکردند
برای پیشواز بلعیدن شان...
........
اکنون می خواهی فروبریزی؟ !
دستان تن آورم را می گشایم...
سینه ی ستبرم را حمایل میکنم
همان سینه که از زخم تیغ تیز طبیب
نقشی بر تنه اش حکاکی شده...
اکنون می توانی فرود آیی
اکنون فرو افتادنت را منتظرم
همچون توت های سیاه آبدار
باغ پدربزرگ
اکنون لبانم را تر میکنم
به سان کودکیم
اما نه برای خوردن توت
بل...برای بوسیدن لبانت
...اکنون می توانی فرود آیی




برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







چت تلگرام